جایزه

آقا هرکی خاطره بنویسه و خاطرش هم خیلی عالی باشه جایزه میگیره خدا کورم کنه اگه دروغ میگم از ما گفتن بود

نظرات 2 + ارسال نظر
آوا جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 16:43

ی نفر عادت داشت همه ر و اذیت کنه خیلی سعی کردم آدمش کنم ولی دیگع ترم آخرش بود و نشد همه میدونن کی بوده م ع

nas پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 17:09

سلام دوست من.خیلی دلم گرفته قدر اون روزارو ندونستیمو براحتی گذشت.تو اون خابگاه ن غمی بود ن غصه ای ن دلتنگی اما تموم شد.دیگه اوباشای اتاق 1/2 هیچوقت دور هم جم نمیشن.یاد مهربونی های اقای امیری یاد بولوف های اقای طاهری یاد چهره ای معصومه استاد معافی یاد فارسی حرفیدن اقای بورسرتیب شلختگی خانم طاهری گیرای خانم ندری قیافه 3در4 علیجانی یاد موچگیری های استاد خدادادیان. یاد موسوی و جوانمرد ک وقتی تو نگهبانی میشستن از دود سیگارشون چش چشو نمیدید.یاد همشون بخیر.یاد سلفمون ک هم کافی شابمون بود هم سینما هم رستوران هم سالن جلسات اوباش خابگاه.یادشون بخیر.بقیه رو هم یاد میکنم بعععععععععععععععععععععععدا!راستی نگفتی تا جمه شب میخای کجا بری ناخلا؟قرار نشد چیزی از هم قایم کنیم.دوست دارم.فعلن بای

سلام من تورو نمیشناسم اما میتونم حدس بزنم کی هستی دمت گرم با این نظر دادنت حالم رو دگرگون کردی دلم گرفت کاش برگردم ب اون روزا کااااااااااااااااااااااااااااااش
راستی قرار بود برم جایی اما نرفتم حالا در خدمت شمام

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.