نظرات 5 + ارسال نظر
م.م سه‌شنبه 8 بهمن 1392 ساعت 18:38

واقعایادش بخیرتیم خوبی داشتیم

r.m شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 15:30 http://ekborojerd2.blogsky.com

داستان گیر کردن انگشت
یه روز یکی از بچه های خوابگاه داخل سلف دانشگاه بود که از سر اتفاق انگشتش توی دستگیره در ورودی سلف گیر کرد ،هرکاری میکردیم که بتونیم انگشتشو در بیاریم فایده ای نداشت .هر کسی یه نظر میداد یکی میگفت انگشتشو ببرید یکی میگفت ریکا بزنید خلاصه ماهم از خنده نمیتونستیم براش کاری کنیم ولی یه خاطره خوش برای ما بود بولی بیچاره انگشت م.ع

r.m شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 16:02 http://ekborojerd2.blogsky.com

خاطره جیغ زدن
یکی از بچه های خوابگاه به دلیل جیغ زدن الکی وشلوغکاری هاش قرار شد که از خوابگاه اخراج بشه اما پادرمیونی کردنو اخراجش نکردن، یه روز که همه بچه ها اتاق 1/1 جمع بودیم یدفعه م.ع (همون دختر شلوغکار) جیغ الکی زد بعدش از ترس خانم م.ن رفت زیر تخت پنهون شد خانم م.ن هم یدفعه از راه رسید و به بچه ها گفت فکر کردین چرا م.ع میخواستیم اخراج کنیم بخاطر جیغ زدناش بوده ولى خانم م.ن خبر نداشت که همون جیغم کار م.ع بوده که از ترسش زیر تخت پنهون شده بود ولی با این کار م.ع کلی شاد شدیم

r.m شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 21:11

سلام دوست عزیزم خانم ن.ح دختر چوپون یادته،مدرسه موش ها چطورجریان تنه درخت واقعا جالب بود

r.m یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 20:53

چند تا از سوتی های بچه های خوابگاه
کوله پشتی:پوشته کوله
مبل:کبل
چهار راه باغ میری: بارا چاغ میری
ببوسم خاک پاک جمکران را :ببوسم پاک خاک جمکران را

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.