خاطره سلف و خرید شارژ

آقا ب همین برکت قسم اگه دروغ بگم که اگه دروغ گفتم لالم کنه

یروز یکی از بچه های خوابگاه با عجله اومد تو سلف و رفت سمت بوفه آقای آجرلو میخواست شارژ بخره هول کرده بود و بلند گفت:

سلام آقای شارژرلو یدونه آجر دو تومنی بدید!

آقای آجرلو:O_o

خودش:^_^

من و اطرافیانم ک داشتیم از خنده میز و صندلی های سلف رو گاز میزدیم

بیچاره خودش بعد از اون قضیه تو افق محو شد دیگه پیداش نکردیم

اینم ی عکس از سلف قشنگ و نازنینمون


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.