م.ع میگه:
میخوام داستان احضار روح با تشت آب رو براتون تعریف کنم:
یه شب دوتا از بچه های خوابگاه که اتاق 104بودن اومدن من و ن.ح و ش.م رو التماس کردن که براشون احضار روح انجام بدیم من و ن.ح هم رفتیم نقشه ریختیم و ن.ح رفت بهشون گفت م.ع یه مدل احضار روح بلده که خیلی هیجانیه و جن محترم هم هر چی میگه راسته و ما قبلا امتحان کردیم خیلی با حاله
یک ساعت بعدش با ن.ح اومدن درخواست کردن ک براشون انجام بدم رفتیم یه لگن بزرگ آب اوردیم و گذاشتیم وسط اتاق و اونایی ک از ماجرا خبر داشتن از لگن دور شدن و از اتاق بیرون رفتن من موندم و ن.ح و ش.م و م.ح و یکی دیگه ک اسمش خاطرم نیست دورتا دور لگن نشستن و به دستور بنده دستهاشون رو گذاشتن رو لگن و من و ن.ح و ش.م پا شدیم سر پا و من بلند گفتم:جعفر جنی ب کجا میروی؟ ن. ح و ش.م پاهاشون رو کوبیدن تو لگن طوری که آب به بیرون پاشیده میشد و اون بدبختا رو خیس میکرد داد میزدن: به قبرستان به قبرستان
اونا هم تا چند ثانیه اول اصلا از جاشون تکون نخوردن آخه فکر میکردن اینا جز مراسم احضار روحه و نباید بی احترامی کنن بعدشم سه نفری ظرف رو بلند کردیم و خالیش کردیم تو سرشون و کاملا خیسشون کردیم و بعد فرار کردیم و رفتیم تو افق محو شدیم الانم دارم از تو افق براتون پست میزارم
سلااااااااااااااااام کسی اینجا نیییییییییییییییییییییست من حوصلم سر رفته